درس دوم فنون2: پایه های آوایی
درس دوم فنون2: پایه های آوایی
یادآوری:
«تقطیع» یعنی قطعه قطعه کردن شعر به هجاها و ارکان عروضی.
هجاهای زبان فارسی به سه دسته تقسیم میشوند:
عنوان هجا | نحوۀ قرار گرفتن | نشانه | نمونه |
کوتاه | صامت+ مصوّت کوتاه | U | چو (چُ)، که (کِ)، وَ |
بلند | الف) صامت + مصوّت کوتاه + صامت ب) صامت+ مصوّت بلند | – | گُل، سَر، دِل پا، سی، مو |
کشیده | الف) صامت + مصوّت کوتاه + دو صامت ب) صامت + مصوّت بلند + یک یا دو صامت | – U | بُرد، سَبز، چهر دوست، آب، سیب |
حرکات (مصوّتهای کوتاه) در شمارش مانند دیگر حروف شمرده میشوند؛ امّا هر مصوّت بلند، از نظر کشش آوایی دو حرف به شمار میآید.
هجای پایانی اوزان شعر فارسی همیشه بلند محسوب میشود و اگر به جای آن کشیده یا کوتاه بیاید، همچنان آن را هجای بلند میآوریم.
وزن شعر، نظمیاست بر مبنای کمّیت هجاها، به دیگر سخن وزن شعر، بر پایۀ چینش هماهنگ هجاهای کوتاه و بلند استوار است.
علمیکه قواعد وزن شعر و طبقه بندی وزن ها را از جنبۀ نظری و عملی تعیین میکند، «عروض» نامیده میشود.
واحد وزن در شعر فارسی و در بسیاری از زبانهای دیگر مصراع است.
شعر را همان گونه که میخوانیم یا میشنویم، بنویسیم. این خط، خطّ عروضی نامیده میشود.
در نوشتن شعر به خطّ عروضی، رعایت چند نکته لازم است:
- اگر در فصیح خواندن شعر، همزۀ آغاز هجا (وقتی قبل از آن صامتی باشد) تلفّظ نشود، در خط نیز همزه را باید حذف کرد.
- در خطّ عروضی باید حرکات (مصوّت های کوتاه) گذاشته شود.
- حروفی که در خط هست، امّا به تلفّظ درنمیآید، در خطّ عروضی حذف میشود.
- در زبان فارسی، هیچ واژه ای با مصوّت آغاز نمیشود؛ بنابراین، واژه هایی که به ظاهر با مصوّت آغاز میشوند، در ابتدای خود یک صامت همزه دارند.
- حرف مشدّد را دو بار مینویسیم.
- مصوّت بلند پیش از «نْ» (نون ساکن) کوتاه به حساب میآید.
- واژگانی همانند: «نو» و «شوق» به شکل پیشرو تقطیع میشوند ← «ن/ فتحه / و» – «ش/ فتحه / و/ ق»
هنگامیکه صدای پیوسته و یکنواخت حرکت قطار در ذهن مرور میشود، نظمیرا در رفتار و صدای آن، درک میکنیم. با کمیدرنگ و تأمّل در پدیده ها و عناصر طبیعی، گونه ای نظم و سامان در رفتار آنها درک میشود؛ مثلاً پیِ هم آمدن شب و روز، گردش فصل ها، حرکت آهنگین عقربه های ساعت، حرکت پای دوچرخه سوار و بازگشت متوالی آن به نقطه نخست، موزون و موسیقایی است و نوعی تداوم و تکرار منظّم را به چشم و گوش شنونده، میرسانند، که معمولاً، گوشنواز و دلنشین اند.
کلام ادبی یا شعر هم که آهنگین و موسیقایی است. پایه ها و پاره های آوایی موزون دارد؛ همسنگی این پایه ها در شعر، به گونه ای است که انسان، با شنیدن یا خواندن آنها احساس لذّت می کند.
با خوانش درست شعر، به درنگ منظمّ و یکنواختی که بعد از هر دسته از هجاها وجود دارد، پی میبریم. خانه ها، به گونه ای منظمّ کنار هم چیده شده اند؛ به هر یک از این خانه ها که برش آوایی ایجاد کرده اند، پایه یا رکن عروضی میگویند. پایه ها مانند آجرهایی هستند که در ساخت بنای شعر، به کار میروند. وزن شعر در حقیقت حاصل چینش به سامان این پایه های آوایی یا ارکان عروضی است. وزن از توالی چند ضرب آهنگ تولید میشود که برای موزون کردن نوای موسیقی کلام، به کار میرود.
با خوانش درست ابیات و جداسازی پایه ها (ارکان)، درمییابیم که بعد از هر پایه، درنگی وجود دارد. درنگ های پایان هر پایه، مرز پایه های آوایی را به ما نشان میدهند. پیِ هم قرارگرفتن پایه های آوایی و درنگ هایی که در پایان هر پایه میآید، موسیقی و آهنگی را در خوانش بیت ها پدید میآورد.
چگونگی تفکیک پایه ها و خوانش بیت ها، نظم دیداری و شنیداری را به ما نشان میدهند؛ این نظم سبب درک پایه های آوایی و لذّت از موسیقی متن، میشود.
چکیده
همۀ ما در درازنای زندگانی خود صداها و آواهای گوناگونی را آزموده ایم. برخی از این آواها، بسیار گوشنواز و دلنشین اند و برخی گوشآزار و جانخراش. امّا به نظر شما چه عاملی سبب این تفاوت شده است؟
معمولا آوای گوشنواز و دلنشین، موزون و موسیقایی است و نوعی نظم و هماهنگی در آن به چشم می خورد؛ اما صدای گوشخراش، هیچ گونه نظم و آهنگی ندارد.
کلام ادبی یا شعر نیز همانند آواهای دلنشین، آهنگین و خنیایی است و پایه ها و پاره های آوایی هم وزن و موزون دارد. این پایه ها و پاره های آوایی، گوش را می نوازد و آهنگ و ریتم شعر را شکل می بخشد. به هر یک از این خانه ها و پاره های آوایی که برش آوایی اینجا می کنند، پایه یا رکن عروضی می گویند. وزن شعر در حقیقت حاصل چینش مرتب و برش بهسامان همین پایه های آوایی است. بیت زیر را با هم بخوانیم:
او میرود دامن کشان من زهر تنهایی چشان / دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم میرود
اکنون همین شعر را با چینش جدید و با در نظر گرفتن برش های آوایی بازخوانی می کنیم و به آهنگی که احساس می گردد، گوش می سپاریم.
او می ر ود | دا من ک شان | من زه د تن | ها یی چ شان |
دی گر م پر | سز من ن شان | کز دل ن شا | نم می ر ود |
درک این پایه های آوایی و نظمی که در شعر یافت می شود، سبب می گردد که ما از شنیدن شعر لذت ببریم و به آن گوش بسپاریم.
شادبودن هنراست،شادکردن هنری والاتر/گربه شادی تو،دلهای دگرباشد شاد،