قالب غزل
یکی از انواع مهم شعر فارسی غزل است که ۵ تا ١۶ بیت و در مواردی تا بیش از۲۰ بیت دارد و همه ی ابیات آن بر یک وزن و قافیه اند.
ساختمان غزل همانند قصیده است . بدین معنی که مصراع اول بیت نخست با مصراع دوم همان بیت و مصراع های دوم سایر ابیات هم قافیه است . موضوع غزل برخلاف قصیده در خدمت آرزوها و خواست های خود شاعراست، از عشق و آرزو و شکایت از یار و امثال آن گرفته تا باورهای فلسفی، عرفانی، اخلاقی و اجتماعی .
منظور از عشق در غزل، عشق صوری و زمینی و در غزلیات عرفانی که عالی ترین تجلیات عاشقانه و ربّانی در شعر فارسی است ،عشق الهی و آسمانی است .
به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
بیا کز چشم بیمارت هزاران دَرد بر چینم
الا ای هم نشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم
جهان پیر است و بی بنیاد، از این فرهاد کش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم...
شب رحلت هم از بستر روم در قصر حور العین
اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم
حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد
همانا بی غلط باشد که حافظ داد تلقینم
مشخصات قالب غزل: غزل شعری است که:
الف-از نظر قافیه همانند قصیده است یعنی دو مصراع بیت اول با پایان ابیات هم قافیه است.
ب-تعدادابیات آن بیش از 5 بیت است (معمولاً بین 7 تا 13 ) بیت است.
پ-محتوا و درون مایهی آن، عاشقانه، عارفانه یا آمیزهای از این دو است و یا مضمون اجتماعی دارد.
ت-معمولاً در بیت پایانی، تخلّص شاعر آورده میشود.
بیت آغاز و پایان غزل، همانندقصیده، مطلع و مقطع نامیده میشود.
ستاد جلال الدین همایی غزل های3 تا4 بیتی را « غزل ناتمام » میخواند.
تفاوت تغزّل و غزل: یکی از موارد آشکار اختلاف تغزّل و غزل این است که تغزّل بخشی از یک قالب شعری است. در حالی که غزل، یک شعر مستقل است.
تفاوت غزل با قصیده: این دو قالب از حیث « محتوا » و « تعداد ابیات » با یک دیگر تفاوت دارد.
مختصری از تاریخچهی غزل و سیر محتوایی آن:
با کسادی بازار قصاید مدحی در قرن ششم ( هـ. ق) یا کمی پیش از آن، قالب غزل رواج مییابد، بدین صورت که تغزّل قصیده به صورت قالبی مستقل در میآید و غزل نام میگیرد.
محتوای غزل در آغاز « عاشقانه » است، یعنی شاعر از خود نسبت به معشوقی زمینی سخن میگوید. زیباییهای او را میستاید، از وصال او شادمان و از غم جدایی او شکوه و شکایت میکند.
محتوای غزل در قرن ششم ( هـ. ق) و با ظهور عارف نامی، سنایی غزنوی، تغییر میکند، معشوق زمینی غزل، جای خود را به معشوق آسمانی میدهدو غزل«عارفانه» پدید میآید.
در غزل عارفانه، شاعر داستان جدایی خویش را از معبود و معشوق راستین بیان میکند؛ از ماندن در حصار تنگ وابستگیها مینالد و ضمن ستایش رندی و آزادگی، بزرگترین مانع رسیدن به حقیقت را خود پرستی میداند.
غزل عاشقانه را سعدی و غزل عارفانه را مولانا جلال الدین به اوج خود میرساند، با ظهور حافظ که سر آمد غزل سراین شعر فارسی است. غزل محتوایی نو مییابد: حافظ با هنرمندی تمام از مضامین و تشبیهات عاشقانه سود میجوید تا آن جا که گاه تشخیص عاشقانه یا عارفانه بودن غزل دشوار میگردد.
توضیح این که: در غزل حافظ، آن که ستایش میشود و شاعر به او عشق و محبت میورزد هم میتواند معبود باشد و هم میتواند معشوق و یا ممدوح شاعر باشد.
از دورهی مشروطه به بعد غزل جنبهی اجتماعی نیز به خود میگیرد. « فرخی یزدی، بهار، عارف قزوینی» از جملهی شاعران معاصرند که غزلهای اجتماعی سرودهاند. حافظ نیز در غزلهای خود مسایل سیاسی و اجتماعی و فلسفی را بارها طرح کرده است.
غزل از آغاز پیدایش آن ( قرن ششم ) تا پایان قرن یازدهم، قالب رایج و مسلّط شعر فارسی و از آن پس تا روزگار ما نیز همواره از قالبهای درجه اول و محبوب شعر فارسی بوده است. غزل سرایان معروف: «حافظ، سعدی، مولوی، صائب، فخرالدین عراقی» برترین غزل سرایان شعر کهن فاسیاند.
رهی معیّری و شهریار از غزل سرایان معروف معاصرند .
نخستین بیت غزل را مطلع و آخرین بیت آن را که اغلب همراه با ذکر تخّلص شاعراست، مقطع می نامند. تخّلص درغزل برخلاف تخّلص درقصیده، عنوان شعریِ شاعراست و در واقع امضای شاعر در پایان آن است که پس از دوره ی مغول بیش ترمعمول شده است.
رودکی،کمال الدین اصفهانی، سعدی و حافظ، فخرالدین عراقی، مولوی، صائب، خواجوی کرمانی و عطار را غزلیات زیبا و نغز است .
غزل پردازان هم روزگار ما بسیارند و از آن میان باید به ملک الشعرای بهار، رهی معیری، استاد شهریار، هوشنگ ابتهاج ،دکترحمیدی شیرازی و بسیار کسان دیگر نام برد. از مخالفان غزل، ناصرخسرو مشهورترین است .
زیباترین و برجسته ترین بیت غزل یا قصیده را از لحاظ لفظ و معنی بیت الغزل و بیت القصیده و یا شاه بیت می گویند.
غزل
حافظ می گوید :
درخرابات مغان نورخدا می بینم / این عجب بین چه نوری ز کجا می بینم
جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو / خانه می بینی و من خانه خدا می بینم
خواهم از زلف بتان نافه گشایی کردن / فکردور است همانا که خطا می بینم
سوز دل اشک روان آه سحر ناله شب / این همه از نظر لطف شما می بینم
کس ندیده است ز مشک ختن و نافه چین / آن چه من هرسحر از باد صبا می بینم
. . . . .
مولوی می فرماید:
یارمرا، غارمرا، عشق جگرخوار مرا / یارتویی، غارتویی، خواجه نگه دار مرا
نوح تویی، روح تویی، فاتح مفتوح تویی / سینه ی مشروح تویی بر در اسرار مرا
نورتویی، سورتویی، دولت منصورتویی / مرغ گه طور تویی، خسته به منقار مرا
قطره تویی،بحرتویی، لطف تویی، قدرتویی / قندتویی، زهرتویی، بیش میازار مرا
روزتویی، روزه تویی، حاصل در یوزه تویی / آب تویی، کوزه تویی، آب ده این بار مرا
دانه تویی، باده تویی، جام تویی / پخته تویی، خام تویی، خام بمگذار مرا
این تن اگر کم تندی، راه دلم کم زندی / راه شدی، تا نبدی این همه گفتار مر
و رهی معیری می گوید:
نه دل مفتون دلبندی، نه جان مدهوش دلخواهی / نه بر مژگان من اشکی، نه بر لب های من آهی
نه جان بی نصیبم را، پیامی ازدلارامی / نه شام بی فروغم را، نشانی از سحرگاهی
نیابد محفلم گرمی، نه از شمعی نه از جمعی / ندارد خاطرم الفت، نه بامهری نه با ماهی
به دیدار اجل باشد، اگرشادی کنم روزی / به بخت واژگون باشد، اگرخندان شوم گاهی
کی ام من؟ آرزو گم کرده ای تنها و سرگردان / نه آرامی، نه امیدی، نه همدردی، نه همراهی
گهی افتان و خیزان، چون غباری در بیابانی / گهی خاموش و حیران، چون نگاهی به نظرگاهی
رهی، تا چند سوزم در دل شب ها چو کوکب ها / به اقبال شرر نازم که دارد عمر کوتاهی
قصیده و غزل درتعداد ابیات و نیز درون مایه با هم تفاوت دارد. متوسط ابیات قصیده چهل تا پنجاه بیت است و درازترین آن ها به نزدیک ٣۰۰ بیت می رسد. سرودن قصاید استوار و پر معنی درحد شاعران بزرگ است .
شادبودن هنراست،شادکردن هنری والاتر/گربه شادی تو،دلهای دگرباشد شاد،