قالب شعریِ سه گلشن

سه گلشن: قالب نوین در شعر فارسی
سه گلشن، نام قالبی ست که سال ها از پیدایش و سرایش به آن می گذرد؛ اما چندان به آگاهیِ اهل ادب نرسیده است.
پیش تر، چند قالب نوین شعری را در کتابی به نام نورا-نُوینِستان معرفی کرده ام.
سه گلشن، یکی از این قالب های شعری نوین است. همچنین در کتاب سفیرشعرفارسی، قالب جدید دیگری به نام سروش را معرفی نموده و در شبکه های اینترنتی منتشر نموده ام که امیدوارم مورد استقبال دوستانِ ادب دوستم قرار بگیرد و از نظرات ارزشمندشان بی بهره ام نگذارند.
سه گلشن نیز مانند قالب شعری سروش، قالبی نوین در شعر فارسی است. سه گلشن، قالبی ترکیبی و دارای مهندسیِ سه رُکنیِ کاملی است که به ترتیب دارای قسمت آغازگر، متن و سرانجام، قسمت پایان بخش می باشد.
آغازگر معمولا یک بیت با شیوه ی قافیه بندی مثنوی یا قطعه است. متن، چند یا چندین بیت به شیوه ی قافیه بندی غزل یا قطعه است و سرانجام، پایان بخش، ترجیحا دوبیت به شیوه ی قافیه بندی دوبیتی یا چهارپاره و گاهی یک بیت جداگانه است؛ البته ممکن است گاهی به شکل های دیگری هم بیاید؛ مثلا از یک تا سه تک مصراع.
در غزل، همقافیه بودن همه ی مصراع ها باعث ایجاد ملایمتِ خلسه آوری می شود که در بسیاری از مواقع، وجود ردیف، این ویژگی را تقویت می کند و این، یکی از دلایل محبوبیت غزل برای بیان موضوعات تغزّلی است.
در قصیده، این همگونیِ قافیه ای در خدمت مدح و گاهی برخی موضوعات دیگر قرار می گیرد و زحمتِ فراز و نشیب دادن به قسمت های شعر فقط بر عهده ی توانایی شاعر است؛ به این معنا که قالب قصیده، کارِ شاعرِ خود را از لحاظ قافیه بندی، آسان نمی کند؛ اما از لحاظ موضوعی، قالب قصیده، مددکار خوبی برای شاعر خود است؛ چراکه بخش هایی را به ترتیب در اختیار شاعر خود قرار می دهد؛ یعنی با در نظر گرفتنِ بخش های تشبیب( همان تغزّل و نَسیب)، تخلّص، متن اصلی(مدح ویا موضوعی دیگر) و دعای جاودانگی – که به ترتیب در قصاید سنّتی می آمده اند و می آیند- شاعر قصیده سرا، کلیشه ی مناسبی برای قرار دادن مطالب و مضامین خود در اختیار داشته است و دارد.
در قالب قطعه، عدم قافیه مندی در اولین مصراع، تنها تفاوت مهم ساختاری این قالب با قالب های غزل و قصیده است و شاید همین مقدار تفاوت، عاملی بوده است برای مناسبتِ بیش ترِ قطعه برای پردازش موضوعات اجتماعی، سیاسی و ... .
ساختار قالب سه گلشن، خیلی بیش تر از غزل و قصیده، تنوع در فراز و فرود را به خود راه می دهد؛ به طوری که در هر قسمت از قالب سه گلشن( آغازگر، متن و پایان بخش) قافیه بندی جدیدی را می بینیم؛ پس قالب سه گلشن، آن حالت خلسه آورِ غزل را – دست کم با آن شدت- ندارد و مثل قصیده، متمرکز بر مدح و وصف کسی و چیزی نیست.
به این دلیل و یا از جمله به این دلیل، سه گلشن، قالب مناسبی برای سرایش اشعار اجتماعی، سیاسی و ... است.
بعضی از امتیازات قالب سه گلشن در مقایسه با غزل
1-در تاریخ ادبیات فارسی به گمان قوی، هیچ قالبی حتی تا به امروز به محبوبیت غزل نبوده است؛ با این حال،

زیبایی غزل تا حدود زیادی به دلیل توانایی های شاعران غزلسرا بوده است که توانسته اند غزل خود را به خوبی شروع کرده، ادامه داده و به نتیجه برسانند؛ اما خود قالب غزل چندان تفاوتی در آغاز و میانه و پایان خود ندارد جز این که در آغاز، هر دو مصراع بصورت همقافیه اند و در ادامه فقط مصراع های پایانیِ هر بیت، قافیه مندند؛ پس تفاوتی مربوط به ویژگی های قالب شعری بین میانه و پایان غزل نیست.
سه گلشن، هر سه رکنِ تکمیل کننده ی قالبی مهندسی شده را داراست: آغازگر+ متن اصلی+ یاپان بخش (نتیجه گیری).
 2-وجود هر سه قسمتِ آغازگر، متن اصلی و پایان بخش در قالب سه گلشن علاوه بر این که شکل منظم و حساب شده ای به این قالب بخشیده، الگو و کلیشه ی مفیدی را نیز برای شاعر فراهم می آورد تا بتواند بیت اول شعر خود را به عنوانِ اسم و عنوان و یا بطور کلی به عنوانِ آغازگر آن بیاورد و در ادامه، خودروی شعر خود را به سمتِ قسمتِ متن اصلی شعر برانَد و سرانجام، با پیچیدن در آخرین تغییر مسیر، به سوی نتیجه گیری و پایان بخشیِ شعر، منتقل شود.

قالب سه گلشن، چنین چارچوب، الگو و کلیشه ای را برای شاعرِ خود فراهم آورده است؛ اما در غزل تقریبا تمام این زحمات بطور مستقیم و تماما بر دوش شاعر است و خودِ قالب غزل، کار چندانی برای شاعر در تفکیک آغاز، ادامه و پایان شعر نمی کند مگر در بیت اول که هر دو مصراع را همقافیه
می آورند.
3- گاهی به دلیل محدودیت واژه هایی که می توانند بعنوان کلمات همقافیه در غزل بیایند، شاعر، بیت اول غزل را شروع می کند و ممکن است آن بیت آغازگر حتی شاهکاری ادبی باشد؛ اما در ادامه ی غزل، آن شاعر نمی تواند کلمات مناسبی بعنوان همقافیه بیابد و احتمالا غزلش را نیمه کاره رها می کند. در چنین مواردی هم تبدیل غزل به سه گلشن، بسیار راهگشا خواهدبود.
نمونه شعری در قالب سه گلشن(از محمدعلی رضاپور)
// باز، چشم سیاهت ای بانو! نه؛ ادامه نمی دهم دیگر/

گفته اند از کمانِ آن ابرو . مانده گفتارهای واجب تر//
مانده دردِ عمیقِ نابغه ای با نبوغی بدونِ پشتیبان/
یا بمانَد به غُربتِ میهن یا بکوچد به خارج از ایران/
مانده در جامعه شناسیِ مان همچنان واژگانِ دیرینه/
گسترش یافتَه ست بالاشهر؛ زاغه ها دور می شوند از آن/
و مقام و مدیریت چندی ست بینِ ژن های خوب می گردد/
دیگران هم غریبه اند همه، غیرِ هنگامِ رأی دادنِ شان/
رفته ارباب و آمدَه ست جناب؛ بچه هاشان مُشابهِ خودشان/
ای شهیدان انقلابیِ مان! باز گردید! شد وطن، ویران/
// حرف ما را کسی نمی شنود . شعرهای قشنگ باید گفت/

باز، چشم سیاهت ای بانو! از همان نقش و رنگ باید گفت. //

 

***************

1-آسمانی عقاب، زخمی شد/
شعله از التهاب، زخمی شد/
در غروب، آفتاب، زخمی شد/
ناجوانمرد تیر شعله! چرا؟!//

2- غزلی بود و در زمین می گشت/
درپیِ بیتِ بی قرین می گشت/
گشت و می گشت و این چنین می گشت/
آسمانی که گشت، فهمیدیم.//

3-تاک تا شد، به جرمِ پاکی مُرد/
ایستاد. اوفتاد. خاکی مُرد/
مردِ خاکی به دردناکی مُرد/
زنده ی جاودان، غریبِ زمان.//  

4-پسر و مادر، آخرین دیدار/
اشک ها:       شعله های آتشبار/
رفت و ماند. استخوان که شد، برگشت.//

5-کوه ها امتدادِ بودنِ توست/
دشت، امضای جان سرودنِ توست/
نیستیّ و وطن/
هستی اش وقف در ستودنِ توست/
جاودانه شکوه - روحِ بلند!//

مطالب ( قالب سروش یا گلشن ) از وبلاگ جناب آقای رضا پور برداشت شده است.

در نهایت از لطف و عنایت استاد ارجمند جناب آقای محمد علی رضا پور کمال سپاسگزاری را دارم که موجب شد با قالب سروش یا سه گلشن آشنا شوم.

داش آموزانی که می خواهند در این خصوص اطلاعاتی کسب نمایند به https://ayateghamzeh.ir/ یا http://sorushosegolshan.blogfa.com/ مراجعه فرمایند.

 

قالب  نیمایی

شعر نیمایی

        شعر نیمایی از حیث شکل ظاهری (قالب) دو مشخصه‏ ی آشکار دارد:

  الف-طول مصراع ‏ها برابر نیست.

  ب- قافیه، نظم خاص و مکان ثابتی ندارد.

 در نیمایی هر جا که کلام نیازمند قافیه باشد، شاعر به طور طبیعی از آن استفاده می‌کند. در شعر نیمایی ردیف نیز حالتی شبیه به قافیه دارد. یعنی شاعر هر جا احساس کند که به آن نیاز دارد، به دنبال قافیه از آن استفاده می‌کند.

  به این شعر نیمایی توجه کنید. طول مصراع ‏ها نا برابر است و قافیه و ردیف نیز به طور نامنظم در مصراع 8، 5، 2 آمده است.

  1-  سلامت را نمی‏خواهند پاسخ گفت:                          2- سر‏ها در گریبان است.

  3- کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را     4- نگه جز پیش پا را دید، نتواند

  5-که ره تاریک و لغزان است.                             6- وگر دست محبّت سوی کس یازی

 7-  به اکراه آورد دست از بغل بیرون                     8- که سرما سخت سوزان است.

   9-  نفس کز گرمگاه سینه می‏آید برون ابری شود تاریک     

  10-چو دیوارایستد در پیش چشمانت.

  11- نفس کاین است. پس دیگر چه داری چشم؟...      «  مهدی اخوان ثالث«

  شعر نیمایی مانند شعر سنّتی وزن دارد، اما به سبب آن که طول مصراع ‏ها برابر نیست و قافیه هم جای منظمی ندارد، به اندازه وزن شعر‏های سنّتی محسوس و آشکار نیست.

         شعر نیمایی به دلیل رویدادهای مهم به چند دوره تقسیم می‌شود.

1-دوره ‏ی نخست، دوره‏ ی درخشش نیما و جدال بر یر کهنه و نو دانست(1304-1320)

2دوره‏ ی دوم، دوره‏ی تاثیر شعر نیما بر دیگران و شکوفایی شیوه‏ ی او(1320-1332)

3-دوره ‏ی سوم، شعر نو تغزّلی گسترش یافت و زبان رمز گونه و ادبیات اجتماعی و حماسی رواج پیدا کرد. محتوای بعضی از این شعر‏های تغزلی –مسایل غیر اخلاقی و فاقد ارزش اجتماعی و نیز یاس و ناامیدی بود(1332-1342)

4-دوره‏ ی چهارم-دوره ‏ی کمال جریان‏ های ادبی دوره‏ ی پیشین دانست. در این دوره زبان شعر اروم تر و شفاف‏ تر و فضای شعر با مسایل اجتماعی همراه ‏تر و پیوسته است(1342 تا1357)

    شعر نیما پس از نیما در سه شیوه ادامه یافت:

شعر آزاد یا نیمایی که وزن دارد امّا جای قافیه در آن شخص نیست

مثل سروده‏ های اخوان ثالث / سهراب سپهری

شعر سپید که آهنگ دارد امّا وزن عروضی ندارد و جای قافیه‏ ها در آن مشخص نیست.

مثل برخی اشعار موسوی گرمارودی

موج نو که نه آهنگ داردنه قافیه و نه وزن عروضی و فرق آن با نثر در تخیّل شعری است.

مانند برخی از اشعار احمد رضا احمدی

-مبتکر و پدید آورنده‏ ی شعر نیمایی، علی اسفندیاری، مشهور به« نیما یوشیج » است.

-شعر نیمایی در سال 1301-1300( هـ. ش ) با شعر « افسانه‏ ی » نیما متولد شده است.

         مضمون شعر نیمایی تجربه‏ های شخصی شاعر است. از این رو شاعر می‌تواند هر اندیشه و احساسی را در شعر مطرح کند به شرط آن که محصول احساس و اندیشه‏ ی خود او باشد.

    ازمیان مضامین ارائه شده در شعر نیمایی« عشق و سیاست و اجتماع» عمده‏ترین‌آنهاست.

 برگزیدگان شعر نیمایی:

نیما یوشیج، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری چهار تن از برگزیدگان شعر نیمایی‏اند.

 

 

قالب مستزاد

 مستزاد شعری است که

الف-در پایان هر یک از مصراع‏های آن بخش کوتاهی افزوده می‌شود تا معنی مصراع را کامل و یا کامل‌تر کند.

ب-این بخش‏ های افزوده همگی هم وزن‌اند.

پ-بخش‏های افزوده در وزن مصراع‏ های پیش از خود تاثیری دارند.

ت-بخش‏های افزوده را می‏ توان حذف کرد بی آن که در وزن و گاهی در معنی شعر خللی ایجاد کند.

 بنابرین مستزاد شعری است که به آخر هر مصراع آن، بخشی کوتاه برای کامل‏تر شدن معنی مصراع اضافه می‌شود. با افزودن بخش‏ های کوتاه  به پایان مصراع‏ های قطعه، رباعی و غزل می‏ توان آن‏ها را به مستزاد تبدیل‌کرد

      رباعی:            دوشینه پی گلاب می‏گــــــردیدم              پژمـــــرده گلی میان گلشن دیدم

                         گفتم که چه کرده‏ای چنین می‏سوزی           گفتا که دمی در این جهان خندیدم

     مستزاد:

دوشینه پی گلاب می‏گــــــــــردیدم            بر طرف چمن

پــــــــــژمرده گلی میان گلشن دیدم             افسرده چو من

گفتم که چه کرده‏ای چنین می‏سوزی          ای یار عـــزیز

گفتا که دمی در این جهــــان خندیدم            پس وای به من

    -قدیم‏ترین مستزاد به جا مانده متعلّق به قرن پنجم است و در دیوان مسعود سعد سلمان آمده است.

     این قالب در دوره‏ های بعد کم و بیش مورد توجه شاعران بوده است.

     مستزاد زیبایی هم منسوب به مولوی به جا مانده است.

                      {هر لحظه به شکلی بت عیّار بر آمد         دل برد و نهان شد

                        هر دم به لباس دگر آن یار بر آمد          که پیر و جوان شد...}

مستزاد در عصر مشروطه و در اشعار سیّد شرف الدین حسینی « نسیم شمال »، ملک الشعرای بهار و ادیب الممالک فراهانی رواج خاصّی یافت.

  اهمیّت قالب مستزاد

اهمیّت مستزاد از آن روست که در پیدایش شعر نیمایی تاثیر داشته است، زیرا بر خلاف تاثیر قالب‏ های شعر سنّتی، مصراع‏ های آن هم اندازه نیستند .

درون مایه ‏ی مستزاد بسیار متنّوع است و می‏ تواند مضامینی از قبیل « مدح، عشق، عرفان و مسایل اجتماعی و میهنی باشد.

ای کامگار سلطان، انصاف تو به کیهان               گشته عیان

مسعود شهریاری، خـــــورشید نامداری               اندر جهان

ای اوج چرخ جایت، گیتی ز روی و رایت           چون بوستان   « مسعود سعد»

 

قالب رباعی و دوبیتی و چهار پاره

رباعی

رباعی: رباعی شعری است که:

الف- از چهار مصراع تشکیل شده است.

ب- قافیه در مصراع‏های اول، دوم، چهارم اجباری و در مصراع سوم اختیاری است.

  نمودار قالب رباعی چنین است.

رباعی در زبان فارسی حدود {12} دوازده وزن دارد. رایج‏ترین و پر کار برد‏ترین وزن رباعی چنین است.

         مستفعلُ   فاعلاتُ مستفعلُ  فَع

           وزن رایج رباعی با وزن آیه‏ی « لا حول و لا قوّه الّا بالله » یکسان است. از این رو برای شناخت دقیق رباعی، به جای یک مصراع از چهار مصراع، این آیه را قرار می‏دهند. مانند رباعی زیر که سراینده، خود  این آیه را به جای مصراع به کار برده است.

        احمد ز حرا رفت برون هم چون ماه                با حکم پیمبری به فرمان اله

        بر عارض او هر که نظر کرد بگفت               لا حــــــــولَ و لا قوّه الّا بالله

         رباعی قالبی ایرانی است. از کهن ترین، اصیل‌ترین و ناب‌ترین قالب هاست. رباعی از مناسب‌ترین قالب‏ها برای ثبت لحظه‏های زود‌گذر شاعرانه است.

درون مایه: درون مایه رباعی « عشق، عرفان یا فلسفه » است.

رباعی سرایان معروف: خیام، عطّار، مولوی، بابا افضل کاشانی از سرایندگان بنام رباعی‌اند.

بهترین رباعی سرا خیام است. مضمون رباعیات خیام فلسفی است.

        گر مرد رهی میان خون باید رفت                   از پای فتاده، سرنگـــون باید رفت

         تو پای به راه در نِه و هیچ مپرس                  خود راه بگویدت که چون باید رفت

٭٭٭

         من درد تو را ز دست آسان ندهم          دل برنَکَنم زدوست، تاجان ندهم

         از دوست به یادگار، درد ي دارم                    کان درد به صــد هزار درمان ندهم

دوبیتی

 دوبیتی: دو بیتی شعری است که:

الف-از دو بیت تشکیل شده است.(دلیل نام گذاری قالب، همین نشانه است)

ب-قافیه در مصراع‏ های اول، دوم وچهارم اجباری و در مصراع سوم اختیاری است.

-دو بیتی و رباعی از نظر تعداد بیت، محل قافیه و تا حدودی محتوا، مشابه‌اند، تنها تفاوت اساسی این دو قالب در وزن آن هاست.

-برای شناخت دو بیتی از رباعی به وزن شعر توجه می‏کنیم. اگر بر وزن مفاعیلن، مفاعیلن، مفاعیل ( فعولن) باشد دو بیتی است و اگر بر وزن آیه‏ی شریفه‏ی « لاحول و لا قوّه الاّ بالله باشد، رباعی است.

اگر نتوانیستیم از طریق شنیدن، تفاوت وزن را تشخیص دهیم، راه ساده ‏ی دیگری نیز هست:

در مطالب گذشته با هجا و انواع آن آشنا شده‌ایم، کافی است به نخستین هجای یک مصراع توجه کنیم؛ اگر هجای کوتاه بود، یعنی یک صامت و یک مصوّت کوتاه بود، قالب شعر، دوبیتی است و اگر هجای بلند بود، رباعی است.

  پس تمام دو بیتی‏ ها با هجای کوتاه آغاز می‏ شوند و تمام رباعی‏ ها با هجای بلند، به نخستین هجای این دو بیت توجه کنید.

      به صحرا بنگرم صحرا ته وینم               به دریا بنگرم، دریا تو وینم  ( بِ هجای کوتاه)

      به هر جا بنگرم کوه و در و دشت                 نشان از قامت رعنا تو وینم

(  بابا طاهر )

      درکار گهِ  کوزه گری رفتم دوش           دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش ( در هجای بلند)

       ناگاه یکی کوزه بر آورد خــروش           کوکوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش  (  خیّام  )                                                                                                                                                                               -دو بیتی صورت کامل شده‏ی اشعار دوازده هجایی روزگار ساسانی است.

-بعد از اسلام به این قالب « فهلویات » می‏ گفته‌اند.

- نام دیگر دوبیتی « ترانه » است.

-دوبیتی، رایج‏ ترین قالب شعری در نزد روستاییان خوش ذوق و خوش لهجه است.

-درون مایه دوبیتی « عاشقانه» و « عارفانه » است.

-مشهورترین دوبیتی سرایان « بابا طاهر همدانی » شاعر قرن پنجم و فایز دشتستانی » شاعر عهد قاجار است.

-مضمون دو بیتی‏های بابا طاهر « عرفان » و فایز دشتستانی « عشق» است.

چهار پاره

چهار پاره شعری است که:

الف-از چند دو بیتی تشکیل شده است.

ب-این دو بیتی‏ ها از نظر معنی به هم مربوط‌ اند.

پ-قافیه‏ ی دوبیتی‏ ها با هم تفاوت دارند.

ت-معمولاً در هر دو بیت مصراع ‏های زوج با یک دیگر هم قافیه‌اند.

با توجه به این ویژگی ها، تعریف کوتاه قالب چهار پاره چنین است.

       بنابرین  چهار پاره دوبیتی‏ هایی است با قافیه‏ های مختلف که در معنی به هم مربوط‌ اند و معمولاً مصراع ‏های زوج هر بیتی هم قافیه‌اند.

 نمودار قالب چهار پاره به این صورت است.

- چهار پاره در روزگار معاصر پدید‌آمده و به وزن‏ هایی غیر از وزن دوبیتی نیز سروده شده است.

   - نام دیگر چهار پاره « دوبیتی ‏های نو» و « دوبیتی‏ های پیوسته » است.

   - درون مایه ‏ی چهار پاره بیش‏تر « اجتماعی » و « غنایی » است.

سرایندگان معروف چهار پاره

« فریدون تولّلی، دکتر خانلری، فریدون مشیری، مصطفی رحمان دوست و قیصر امین پور » از سرایندگان معروف چهار پاره‌اند.

شعر« در امواج سند » ادبیات سال اول در قالب چهار پاره  است.

به مغرب سینه مالان قرص خورشید              نهان می‏گشت پشت کوهساران

فرو می‏ریخت گردی زعفران رنگ                به روی نیزه‏ها و نیزه داران

ز سمّ اسب می‏چرخید بــــر خاک                  به سان گوی خون آلود سر ها

ز بـــــرق تیغ  می‏افتاد در دشت                پیاپی دست‏ها دور از  سپر هـــا...  (  دكتر مهدي حميدي  )

 

 

قالب مثنوی

 

مثنوی شعری است که:  

 الف- هر دو مصراع با هم قافیه  دارند.   

ب- همه‏ی ابیات آن مصرّع است.

قافیه در هر بیتی تغییر می‌کند.

بنابرین مثنوی شعری است با بیت‏های مصرّع که هر بیت آن قافیه‏ای مستقل دارد.

نمودار قالب مثنوی چنین است.

کوتاه‌ترین مثنوی دو بیت است؛ مانند:

به چه کـار آیدت زگل طبقی    

از گلستان من ببر ورقی

گل همین پنج روز و شش باشد          

وین گلستان همیشه خوش باشد(سعدي)

مثنوی از قدیم‏ترین قالب‏های شعر فارسی دری است که این دو اثر را می‏توان نام‌برد.« کلیله و دمنه » رودکی و « آفرین نامه»‏ی ابو شکور بلخی

  اهمیّت قالب مثنوی:

           از آن جا که شاعر در قالب مثنوی به آسانی می‏تواند قافیه را تغییر دهد و مشکلی از حیث قافیه ندارد، این قالب برای بیان مطالب و داستان‏های طولانی بسیار مناسب است، چنان که آثار داستانی منظوم فارسی در این قالب سروده‏اند.

  درون مایه‏ی مثنوی

         مثنوی‏های زبان فارسی عمدتاً از نظر محتوا به چهار دسته تقسیم می‏شوند.

  1. مثنوی حماسی و تاریخی؛ مانند شاهنامه فردوسی و اسکندر نامه‏ی نظامی
  2. مثنوی‏های اخلاقی و تعلیمی  مانند: بوستان سعدی
  3. مثنوی‏های عاشقانه و بزمی مانند: خسرو‌شیرین نظامی و ویس‌ورامین فخرالدین اسعد گرگانی
  4. مثنوی‏های عارفانه مانند: مثنوی مولوی، حدیقه الحقیقه‏ی سنایی و منطق الطیر عطّار

مثنوی سرایان معروف 

         فردوسی، اسدی طوسی، نظامی، عطّار، سنایی، سعدی، مولوی، جامی از مثنوی سرایان نامدار گذشته و حمیدی شیرازی، پروین اعتصامی و شهریار از مثنوی گویان معروف معاصرند.

 

قالب مسمّط

مسمّط: شعری است که؛

الف) دارای چند بخش (رشته)

ب) در هر رشته، تمام مصراع‏ها به جز مصراع آخر هم قافیه‌اند.

پ) مصراع‏ های آخر رشته ها، هم قافیه‌اند.

ت) قافیه‏ ی رشته‏ ها با هم متفاوت است.

  • به مصراع آخر هر رشته « بند» حلقه ‏ی ارتباطی رشته ‏ها با یکدیگر است.
  • تعداد رشته ‏ها در قالب مسمّط، ثابت نیست و به اختیار شاعر است.

بنیان‌گذار مسمّط‏ های فارسی، شاعر قرن پنجم منوچهری دامغانی است.مسمّط از آن قرن (پنجم) به بعد در دوره‏های مختلف کم و بیش مورد توجه شاعران بوده است

درون مایه: درون مایه‏ی مسمّط تقریباً همانند قصیده و غالباً « تغزّل و مدح، سیاسی، ملی و میهنی » است.

سرایندگان معروف مسمّط:

منوچهری و قاآنی شاعر قرن سیزده شاعران بر گزیده‏ ی عرصه‏ ی مسمّط‌ اند.

رشته‌ی اول مسمّط خزانیه‏ ی معروف منوچهری، چنین است.

« خیزید و خز آرید کــه هنگام خزان است 

        باد خنک از جانب خوارزم وزان است

آن برگ رزان بین که بر آن شاخ رزان است

         گویی به مثل پیرهن رنگـــــرزان است

دهقان به تعجب سر انگشت گــــزان است   

      کاندر چمن و باغ نه گل ماند و نه گلنار

مسمّط تضمینی

            یکی از انواع معروف و رایج مسمّط، مسمّط تضمینی است و آن به این صورت است که شاعر، غزل ِ شاعر معروف دیگری را بیت بیت می‌کند و هر بیتی به ترتیب به جای دو مصراع هر رشته‏ی مسمّط خود به کار می‌برد.

  • با توصیف فوق، بند هر رشته‏ی مسمّط در حقیقت مصراع دوم غزل تضمین شده است.
  • از تعریف مسمّط تضمینی، این نکته هم دریافت می‌شود که « تعداد رشته‏ها در مسمّط تضمینی به تعداد ابیات غزل تضمین شده بستگی دارد.
  • به این بیت توجه فرمایید.

« من ندانستم از اول که تــو بی مهر و وفایی

        عهد نابستن از آن بــه که ببندی و نپایی

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم      

        باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی»

این دو بیت غزلی از سعدی است. که شهریار این چنین تضمین می‌کند.

« ای که از کلک هنر، نقش دل انگیز خدایی

   حیف باشد مَه من، کاین همه از مهر جدایی

گفته بودی جگـــــرم خون نکنی باز کجایی        

 « من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی»

باید اول به توگفتن که چنین خوب چرایی

    دو مصراع آخر هر رشته بیتی از غزل سعدی است. این گونه مسمّط را«مسمّط تضمینی » گویند. یکی از زیباترین و مشهور‏ترین مسمّط‏های تضمینی شعر فارسی، سروده‏ی از شیخ بهایی (شاعر قرن دهم هـ. ق) است که بند نخستین آن چنین است.

« تا کی به تمنّای وصال تو یگـــــــانه     اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

خواهد به سر آید شب هجران تو یا نه؟           ای تیر غمت را دل عشّـــــــــاق نشانه

جمعی به تومشغول و تو غایب ز میانه»

 

قالب ترکیب‌بند

ترکیب‌بند

  • ترکیب بند شعری است بلند که از چند بخش تشکیل شده (  شماره‏ی بخش‏ها نامعیّن و به اختیار شاعر است)
  • هر بخش، از نظر قافیه و درون مایه کاملاً همانند قصیده و غزل است.

-      بخش‏ها با بیت‏های مصرّع به هم پیوسته شده‌اند.

-     بیت‏های مصرّع ، یکسان نیستند و کاملاً باهم متفاوت‌اند.

بنابر این ترکیب بند شعری است چند بخشی که هر بخش آن از نظر قافیه و درون مایه همانند قصیده یا غزل است. این بخش‏ها را بیت مصرّع متفاوتی به هم می‌پیوندد.

تفاوت ترکیب بند با ترجیع بند

      تفاوت ترکیب بند و ترجیع بند از بسیاری جهات شبیه یک دیگر‏اند امّا یک فرق اساسی دارند و آن این است که در‏تر کیب بیت مصرّع بین بخش‏ها متفاوت است ولی در رجیع‌بند یکسان می‏باشد.

      قدیم‏ترین ترکیب‌بند فارسی به جا مانده از قطران تبریزی شاعر قرن پنجم (هـ. ق) است.

      درون مایه‏ی ترکیب بند تقریباً همانند ترجیع‌بند است یعنی مضامینی از قبیل « عشق و مدح و رثا را در بر‌دارد.

 سرایندگان معروف ترکیب‌بند:

جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی، وحشی بافقی و محتشم کاشانی از سرایندگان به نام ترکیب‌بند به شمار می‏روند.

ترکیب‌بند معروف جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی در مدح رسول اکرم (ص) است این ترکیب‌بند {11} بخش دارد و با این ابیات آغاز می‌گردد.

« ای از بر سدره شاهراهت             وی قبه‏ی عرش تکیه گاهت

ای طـــــــاق نهم رواق بالا           بشکسته ز گوشه‏ی کلاهت»

  • ترکیب‌بند معروف محتشم کاشانی درباره‏ی واقعه‏ی عاشورا است که بسیار هنرمندانه توصیف شده است. این ترکیب‌بند {12} بخش دارد و با این ابیات آغاز می‌شود.

« باز این چه شورش است که در خلق عالم است 

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کـــــــز زمین

بی نفخ صور خاسته تا عــرش اعظم است»

 

قالب ترجیع بند

قالب ترجیع بند

      ترجیع بند، غزل‏هایی است هم وزن امّا با قافیه‏های متفاوت که بیت مصرّع یکسانی آنها را به هم می‏پیوندد. ترجیع بند، شعری است بلند که دارای چند بخش است.

  • بخش‏ها از نظر محتوا و به ویژه محل قافیه، کاملاً شبیه غزل هستند یعنی دو مصراع اول هر بخش با مصراع‏های جفت هم قافیه است.
  • معمولاً هر بخش قافیه‏ای متفاوت با بخش قبلی دارد.
  • بین بخش ها، یک بیت مصرّع عیناً تکرار می‌شود. در حقیقت به خاطر مراجعه و تکرار این بیت است که قالب شعر، ترجیع بند نامیده شده است.

نمودار بخشی از قالب ترجیع بند به این صورت است.

- هر بخش از ترجیع، خانه و یا رشته  نامیده می‌شود.                                                                    - بیت مصرّع یکسان بین خانه ها« بیت ترجیع و یا برگردان »  نامیده می‌شود.

        یکی از شرط‏های اساسی زیبایی ترجیع بند این است که آخرین بیت‏های هر غزل چنان با بیت برگردان ارتباط و   پیوند  معنایی پیدا کنند که گویی بیت تکراری بر گردان، به طور طبیعی آخرین بیت هر غزل است.  

قدیم‏ترین نمونه‏ی ترجیع بند از فرخی سیستانی است که مطلع آن چنین است.

ز باغ ای باغبان ما را بوی بهار آید         کلید باغ ما را ده که فردامان به کار آید

  • درون مایه‏ی ترجیع بند « مدح و ستایش و عشق و عرفان است.

سرایندگان معروف ترجیع بند:

زیبا‏ترین ترجیع بند‏های فارسی از سعدی و هاتف اصفهانی است.

ترجیع بند معروف سعدی که دارای 20خانه است محتوایی عاشقانه دارد و با ابیات زیر آغاز می‌گردد؛

« ای سرو بلند قامت دوست                    وه وه کـــــه شمایل چه نیکوست»

« در پای لطافت تــو میراد                     هر سرو سهی که بر لب جوست»

برگردان این ترجیع بند این است.

« بنشینم و صبر پیش گیرم                       دنباله‏ی کار خویش گیرم»

ترجیع بند معروف هاتف اصفهانی محتوایی عارفانه دارد و با ابیات زیر آغاز می‌گردد:

« چشم دل باز کن که جان بینی                   آن چه نادنی است آن بینی»

« گر به اقلیم عشق روی آری                     همه آفـــــــاق گلستان بینی»

  بر گردان این ترجیع بند چنین است: 

  « که یکی هست و هیچ نیست جز او         وحــــــــــــــــده لا اله الّا هو»

 

قالب قطعه

قطعه:  قطعه شعری است که:

الف- حداقل دو بیت است و قافیه ‏ها معمولاًدر مصراع‏های زوج می‌آید.

ب- دارای وحدت موضوع است.

بررسی مشخصه‏های قالب قطعه در یک نمونه

گلی خوش بوی در حمام روزی          رسید از دست محبوبی به دستم

بدو گفتم کــــــه مشکی یا عبیری         کـــــه از بوی دلاویز  تــو مستم

بگفتا من گـــــــــلی ناچیز بودم           ولیکن مدتی با گـــــــــل نشستم

کمال همنشین در من اثر کــــرد              وگر نه من همان خاکم که هستم       (سعدي)

الف- قافیه در مصراع‏ های زوج رعایت شده و ضرورتی در آوردن قافیه در اولین مصراع نبوده است.( واژه‏ های قافیه عبارتند از: دستم، مستم، نشستم، هستم)

ب- وحدت موضوع دارد زیرا شعر از آغاز تا پایان درباره‏ی « تاثیر همنشین نکوست.»

قطعه‌ی مصرّع، یعنی قطعه‏ای که دو مصراع بیت اول آن هم قافیه باشد نیز در دیوان برخی شاعران مانند سنایی و ابن یمین دیده می‌شود.

نام گذاری قطعه

نام گذاری قطعه به این سبب است که مانند قطعه‏ای جدا شده از میان یک قصیده است. پیدایش قطعه به آغاز شعر فارسی باز می‏گردد زیرا در شعر رودکی، پدر شعر فارسی، قطعات زیبایی یافت می‌شود و از آن پس میدان طبع آزمایی بسیاری از شاعران بوده است.

درون مایه ‏ی قطعه

درون مایع قطعه بسیار متنوع بوده است. از جمله: اخلاق، تعلیم، حکایت، شکایت، مدح، هجو، تقاضا

قطعه سرایان معروف

قطعه در دیوان بسیاری از شاعران دیده می‌شود اما از میان شاعران گذشته « انوری و ابن یمین » به عنوان قطعه سرا   شهرت یافته‏اند.

- انوری در سرودن قطعه با مضامین مدح، همجو معروف است.                                                                           - ابن یمین در سرودن قطعه‏ های اخلاقی مشهور است.

- معروف ‏ترین قطعه سرای معاصر، خانم پروین اعتصامی است. مضمون قطعات پروین، اخلاق و اجتماع است. با نمونه ‏ای از شعر اخلاقی و تعلیمی این شاعر آشنا می ‏شویم که در کتاب ادبیات فارسی (1) آورده شده است.  متاع جوانی

جوانی چنین گفت روزی بـــــه پیری              که چون است با پیری ات زندگانی؟

بگفت اندر این نامه حرفی است مبهم              که معنیش جز وقت پیری نــــــدانی

تو به کــــــــــز توانایی خویش گویی             چــــه می‏پرسی از دوره‏ی ناتوانی

جوانی نکـــــــو دار کاین مرغ زیبا                 نماند در این خــــــانه‏ی استخوانی

متاعی کــه من رایگان دادم از کف                تو گـــــــــر می‏توانی مده رایگانی

بر آن سرگــرانی که من کردم اول                 جهان کرد از آن بیشتر سر گرانی

از آن بــــــــرد گنج مرا دزد گیتی                  که در خواب بودم گـــــــهِ پاسبان

پروین اعتصامی

قالب قصیده

قصیده

  1 -  قصیده شعری است که از نیمه‏ی قرن سوم ( هـ. ق ) و به تقلید از شعر عربی پدید آمد. قصیده از آغاز شعر فارسی ( قرن سوم )  تا روزگار ما مورد توجّه شاعران قرار گرفته امّا دوره‏ی رواج فوق العاده‏ی آن قرن سوم تا ششم ( هـ. ق ) بوده است.

مشخصات قالب قصیده

قصیده شعری است که:

الف-قافیه‏ی مصراع اول بیت اول با مصراع‏های زوج یکسان است.

ب-تعداد ابیات آن از 15 بیت بیش‌تر است.

پ-محتوای آن، مدح، توصیف، رثا، پند و اندرز، حکمت، عرفان و .... است.

بخشهای چهار گانه‏ی قصیده‏ی مدحی:

 1-تغزّل                2-تخلّص                  3-تنه ‏ی اصلی               4- شریطه و دعا

الف-تغزّل: مقدمه  و پیش در‌آمد قصیده است. قصیده سرا با تغزّل ذهن مخاطب را آماده می‌سازد و او را به خواندن شعر بر می‌انگیزد.

محتوای تغزّل در قصیده‏های فارسی، عشق، یاد جوانی، وصف طبیعت و .... است.

ب-تخلّص: بیت یا ابیاتی است‌که تغزل را به قسمت اصلی شعر که مقصود شاعر است، پیوند می‌زند؛ به تعبیر دیگر تخلّص، رابط میان مقدمه و تنه‏ی اصلی قصیده است.

زیبا‏ترین تخلّص، تخلّص یک بیتی است، زیرا از ایجاز و کوتاهی بیش‌تری بر خوردار است.

          یکی از ملاک‏های برتری قصیده‏ای نسبت به سایر قصیده‏های مدحی، همین زیبایی تخلّص است که اصطلاحاً به آن « حسن تخلّص » می‌گویند.. در قصیده ممکن است 2 نوع تخلّص وجود داشته باشد. یکی آن که شاعر نام شعری خود را مانند غزل در بیت آخر و گاهی ما قبل آخر بیآورد و تخلّص دیگری که در قصاید مدحی مورد استفاده قرار می‌گیرد آن است که شاعر به کمک تخلّص از تغزّل رهایی می‏یابد و وارد تنه‏ی اصلی قصیده می‌گردد. بنابرین تخلّص حد واسط تغزّل و تنه‏ی اصلی قصیده قرار می‌گیرد .

ج- تنه‏ ی اصلی: این بخش، اصلی‏ترین قسمت قصیده است زیرا مقصود اصلی شاعر را در بر‌دارد. محتوای تنه‏ی اصلی می‏تواند « مدح، رثا، وصف، پند و اندرز، حکمت و عرفان » باشد که عمده‏ترین مضامین قصید‏های فارسی است.

د- شریطه و دعا: شریطه و دعا، بخش پایانی قصیده‏ی مدحی است. شاعر در این قسمت، در جواب جمله‏های شرطی برای پایندگی و جاودانگی ممدوح خود دعا می‌کند.

 چند اصطلاح دیگر در قصیده ها

 الف-  مطلع:   نخستین بیت قصیده  « مطلع »  نامیده می‌شود.  مطلع، آغاز سخن است از این رو شاعر می‏کوشد تا مطلع از نظر لفظ و معنی جذّاب و دلنشین باشد تا مخاطب را به خواندن شعر یا شنیدن آن بر انگیزد. اگر مطلع شعر، زیبا و جذّاب باشد، شعر اصطلاحاً« حسن مطلع » دارد.

ب-تجدید مطلع:  مطلع قصیده همواره مصرّع است یعنی دو مصراع آن، قافیه دارد؛ اگر در میان قصیده بیتی بیاید که آن هم مصرّع باشد، اصطلاحاً شاعر« تجدید مطلع » کرده است.

 تجدید مطلع به دو دلیل صورت می‌گیرد.

الف- شاعر می‏خواهد از مطلبی به مطلب دیگر برود.

ب-با تجدید مطلع، شاعر می‏تواند از قافیه‏های بیت‏های قبلی مجدداً استفاده کند. خاقانی شیروانی و سعدی شیرازی از جمله شاعرانی هستند که در بعضی قصاید خود تجدید مطلع کرده‏اند.  خاقانی در قصیده‏ای با مطلع:    

 « عشق بیفشرد پا بر نمط کبریا- برد به دست نخست هستی ما را زما[1]»   سه بار تجدید مطلع کرده است.

و مطلع قصیده‏ای که سعدی در آن یک بار تجدید مطلع کرده است.

     « به هیچ بار مده خاطر و به هیچ دیار                که برّ و بحر فراخ است و آدمی بسیار »

ج-مقطع: بیت آخر قصیده، مقطع نام دارد. شاعر می‏کوشد تا در مقطع شعر، بهترین لفظ و معنی را به کار ببرد تا شعرش به یاد ماندنی شود. در این صورت، قصیده شعر اصطلاحاً« حسن مقطع » دارد. شاعر قصیده سرا معمولاً تخلّص ( نام شعری ) خود را در « مقطع » می‏آورد.

قصیده سرایان معروف:

رودکی، فرخی، منوچهری، ناصر خسرو، مسعود سعد، خاقانی، سعدی و قاآنی، ملک الشعرای بهار، دکتر حمیدی، امیری فیروز کوهی و مهرداد اوستا از قصیده سرایان نامدار معاصرند.

توجه: بخش‏های نظیر تغزّل، تخلّص، تجدید مطلع و شریطه تنها در بعضی از قصاید دیده می‌شود.

 

[1] - عشق بر بساط بزرگی و شکوه استوار ایستاد و از اولین دور بازی، تمام هستی ما را از ما گرفت .

  

 


 

قالب غزل

یکی از انواع مهم شعر فارسی غزل است که ۵ تا ١۶ بیت و در مواردی تا بیش  از۲۰ بیت دارد و همه ی ابیات آن  بر یک وزن و قافیه اند.

ساختمان غزل همانند قصیده است . بدین معنی که مصراع اول بیت نخست با مصراع دوم همان بیت و مصراع های دوم سایر ابیات هم قافیه است . موضوع غزل برخلاف قصیده در خدمت آرزوها و خواست های خود شاعراست، از عشق و آرزو و شکایت از یار و امثال آن گرفته تا باورهای فلسفی، عرفانی، اخلاقی و اجتماعی .

منظور از عشق در غزل، عشق صوری و  زمینی و در غزلیات عرفانی که عالی ترین تجلیات عاشقانه و ربّانی در شعر فارسی است ،عشق الهی و آسمانی است .

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم    

 بیا کز چشم بیمارت هزاران دَرد بر چینم

 الا ای هم نشین دل که یارانت برفت از یاد 

مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم

 جهان پیر است و بی بنیاد، از این فرهاد ‌کش فریاد

که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم...

  شب رحلت هم از بستر روم در قصر حور العین

اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم

  حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتاد

همانا بی غلط باشد که حافظ داد تلقینم

مشخصات قالب غزل: غزل شعری است که:

الف-از نظر قافیه همانند قصیده است یعنی دو مصراع بیت اول با پایان  ابیات هم قافیه است.

ب-تعدادابیات آن بیش از  5 بیت است (معمولاً بین 7 تا 13 ) بیت است.

 پ-محتوا و درون مایه‏ی آن، عاشقانه، عارفانه یا آمیزه‏ای از این دو است و یا مضمون اجتماعی دارد.

ت-معمولاً در بیت پایانی، تخلّص شاعر آورده می‌شود.

 بیت آغاز و پایان غزل، همانندقصیده، مطلع و مقطع نامیده می‌شود.

 ستاد جلال الدین همایی غزل های3 تا4 بیتی را « غزل ناتمام » می‏خواند.

تفاوت تغزّل و غزل:   یکی از موارد آشکار اختلاف تغزّل و غزل این است که تغزّل بخشی از یک قالب شعری است. در حالی که غزل، یک شعر مستقل است.

تفاوت غزل با قصیده: این دو قالب از حیث « محتوا » و « تعداد ابیات » با یک دیگر تفاوت دارد.

   مختصری از تاریخچه‏ی غزل و سیر محتوایی آن:

 با کسادی بازار قصاید مدحی در قرن ششم ( هـ. ق) یا کمی پیش از آن، قالب غزل رواج می‏یابد، بدین صورت که تغزّل قصیده به صورت قالبی مستقل در می‏آید و غزل نام می‌گیرد.

محتوای غزل در آغاز « عاشقانه » است، یعنی شاعر از خود نسبت به معشوقی زمینی سخن می‏گوید. زیبایی‏های او را می‏ستاید، از وصال او شادمان و از غم جدایی او شکوه و شکایت می‌کند.

 محتوای غزل در قرن ششم ( هـ. ق)  و با ظهور عارف نامی، سنایی غزنوی، تغییر می‌کند، معشوق زمینی غزل، جای خود را به معشوق آسمانی می‌دهدو غزل«عارفانه» پدید می‌آید.

 در غزل عارفانه، شاعر داستان جدایی خویش را از معبود و معشوق راستین بیان می‌کند؛ از ماندن در حصار تنگ وابستگی‏ها می‏نالد و ضمن ستایش رندی و آزادگی، بزرگ‏ترین مانع رسیدن به حقیقت را خود پرستی می‌داند.

 غزل عاشقانه را سعدی و غزل عارفانه را مولانا جلال الدین به اوج خود می‏رساند، با ظهور حافظ که سر آمد غزل سراین شعر فارسی است. غزل محتوایی نو می‏یابد: حافظ با هنرمندی تمام از مضامین و تشبیهات عاشقانه سود می‏جوید تا آن جا که گاه تشخیص عاشقانه یا عارفانه بودن غزل دشوار می‏گردد.

  توضیح این که: در غزل حافظ، آن که ستایش می‌شود و شاعر به او عشق و محبت می‏ورزد هم می‏تواند معبود باشد و هم می‏تواند معشوق و یا ممدوح شاعر باشد.

  از دوره‏ی مشروطه به بعد غزل جنبه‏ی اجتماعی  نیز به خود  می‌گیرد. « فرخی یزدی، بهار، عارف قزوینی» از جمله‏ی شاعران معاصرند که غزل‏های اجتماعی سروده‏اند. حافظ نیز در غزل‏های خود مسایل سیاسی و اجتماعی و فلسفی را بار‏ها طرح کرده است.

غزل از آغاز پیدایش آن ( قرن ششم ) تا پایان قرن یازدهم، قالب رایج و مسلّط شعر فارسی و از آن پس تا روزگار ما نیز همواره از قالب‏های درجه اول و محبوب شعر فارسی بوده است. غزل سرایان معروف: «حافظ، سعدی، مولوی، صائب، فخرالدین عراقی» بر‏ترین غزل سرایان شعر کهن فاسی‏اند.  

رهی معیّری و شهریار از غزل سرایان معروف معاصرند .

 نخستین بیت غزل را مطلع  و آخرین بیت آن  را که  اغلب  همراه با ذکر تخّلص  شاعراست، مقطع می نامند. تخّلص درغزل برخلاف تخّلص درقصیده، عنوان شعریِ شاعراست  و در واقع امضای شاعر در پایان آن است که پس  از دوره ی مغول بیش ترمعمول شده است.

رودکی،کمال الدین اصفهانی، سعدی و حافظ، فخرالدین عراقی، مولوی، صائب، خواجوی کرمانی و عطار را غزلیات زیبا و نغز است .
غزل پردازان هم روزگار ما بسیارند و از آن میان باید به ملک الشعرای بهار، رهی معیری، استاد شهریار، هوشنگ ابتهاج ،دکترحمیدی شیرازی و بسیار کسان دیگر نام برد. از مخالفان غزل،  ناصرخسرو مشهورترین است .
زیباترین و برجسته ترین بیت غزل یا قصیده را  از لحاظ لفظ و معنی بیت الغزل و بیت القصیده و یا شاه بیت می گویند.

 غزل

حافظ می گوید :
درخرابات مغان نورخدا می بینم /  این عجب بین چه  نوری  ز کجا می بینم
جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو / خانه می بینی و من خانه خدا می بینم
خواهم از زلف بتان نافه گشایی کردن /  فکردور است همانا که خطا می بینم
سوز دل اشک روان آه سحر ناله شب /  این همه از نظر لطف شما می بینم
کس ندیده است ز مشک ختن و نافه چین /  آن چه من هرسحر از باد صبا می بینم
. . . . .

مولوی می فرماید:
یارمرا، غارمرا، عشق جگرخوار مرا /  یارتویی، غارتویی، خواجه  نگه دار مرا
نوح تویی، روح تویی، فاتح مفتوح تویی /  سینه ی مشروح تویی  بر در اسرار مرا
نورتویی، سورتویی، دولت منصورتویی /  مرغ گه طور تویی، خسته به منقار مرا
قطره تویی،بحرتویی، لطف تویی، قدرتویی /  قندتویی، زهرتویی، بیش میازار مرا
روزتویی، روزه تویی، حاصل در یوزه تویی / آب تویی، کوزه تویی، آب ده این بار مرا
دانه تویی، باده تویی، جام تویی / پخته تویی، خام تویی، خام  بمگذار مرا
این تن اگر کم تندی، راه دلم کم زندی /  راه شدی، تا نبدی این همه گفتار مر

و رهی معیری می گوید:
نه دل مفتون دلبندی، نه جان مدهوش دلخواهی /  نه بر مژگان من اشکی، نه بر لب های من آهی
نه جان بی نصیبم را، پیامی ازدلارامی /  نه شام بی فروغم را، نشانی  از سحرگاهی
نیابد محفلم گرمی، نه از شمعی نه از جمعی /  ندارد خاطرم الفت، نه بامهری نه با ماهی
به دیدار اجل  باشد، اگرشادی کنم روزی /  به بخت واژگون باشد، اگرخندان شوم گاهی
کی ام من؟ آرزو گم کرده ای تنها و سرگردان / نه آرامی، نه امیدی، نه همدردی، نه همراهی
گهی  افتان و خیزان، چون غباری در بیابانی / گهی خاموش و حیران، چون نگاهی به نظرگاهی
رهی، تا چند سوزم در دل شب ها چو کوکب ها /  به اقبال شرر نازم که دارد عمر کوتاهی
 قصیده و غزل درتعداد ابیات و نیز درون مایه با هم تفاوت دارد. متوسط ابیات قصیده چهل تا پنجاه بیت است و درازترین آن ها به نزدیک ٣
۰۰ بیت می رسد. سرودن  قصاید استوار و پر معنی  درحد شاعران بزرگ است .